به گزارش راهبرد معاصر؛ در قرون اخیر قدرتهای بزرگی همچون امپراتوری بریتانیا، روسیه (اتحاد جماهیر شوروی)، فرانسه، ایالات متحده آمریکا و چین برای تثبیت سلطه خود در منطقه «آفرواوراسیا»، نگاه ویژهای به افغانستان داشتند. این کشور جدید التاسیس در آسیای جنوبی بدون دسترسی به آبهای آزاد در حد فاصل آسیای میانه، آسیای شرقی و خاورمیانه واقع شده و میزبان 40 میلیون نفر است. موقعیت ژئواستراتژیک همسایه شرقی ما سبب شده است تا بازیگران منطقه و جهانی با در نظر گرفتن منافع راهبردی خود، سیاست «سازش مشروط» با لویاتان جدید کابل یعنی طالبان را در پیش بگیرند. در ادامه این یادداشت سعی خواهیم کرد تا با تمرکز بر مواضع روسیه و چین دو قدرت بزرگ قاره آسیا، بصیرتی نسبت به مواضع معتدل و غیر تنشآمیز ایشان در قبال گروه طالبان پیدا کنیم.
با روی کارآمدن جوزف بایدن، رئیس جمهور آمریکا تصمیم گرفت تا با اجرا کامل توافق دوحه، پس از 20 سال نیروهای آمریکایی را از افغانستان خارج کند. به گزارش سازمانهای اطلاعاتی آمریکا با خروج نیروهای ائتلاف، دولت اشرف غنی تقریبا پس از 6 ماه سقوط کرد اما در کمال ناباآوری جامعه جهانی شاهد پیش روی برق آسا طالبان و سقوط پیدرپی ولسوالیهای این کشور بود. در نهایت طالبان بدون هیچ مقاومت چشمگیری توانست علاوه بر جادهها، مکانهای استراتژیک و گذرگاههای مرزی، کنترل کامل کابل پایتخت افغانستان را بدست بگیرد و «پایان بازی» را اعلام کند. خروج آمریکا از افغانستان باعث شد تا رقبای اصلی این کشور یعنی روسیه و چین روابط خود با طالبان را از نو تنظیم کنند. پیش از این به دلیل وجود دولت مرکزی کابل و وفاداری آنها به واشنگتن امکان مانور مسکو و پکن بسیار محدود بود.
به گزارش «سی ان ان» در روز 28 جولای 2021 در شهر تیانجین وزیر خارجه چین با هیاتی از طالبان به ریاست «ملا عبدالغنی برادر» دیدار و خواستار صلح و ثبات در افغانستان شد. این دیدار را میتوان تحولی شگرف در بر رسمیت شناختن این گروه توسط قدرت جهانی دانست. در این دیدار وزیر خارجه چین طالبان را بازیگری «مهم» و «محوری» در افغانستان توصیف کرد و از ایشان خواست تا در مذاکرات صلح با دولت افغانستان مشارکت فعالی داشته باشند. پیش از این در سال 2019 مقامات طالبان دیداری با مقامات بلندپایه چینی داشتند. طالبان به پکن تعهد داده است که از این کشور حملهای به سوی منافع چین صورت نگیرد. به نظر میرسد پکن از این دیدار دو هدف عمده را دنبال میکند. نخست مهار طالبان و دوم برقراری روابط سیاسی با این گروه است. چین به خوبی میداند که برای دسترسی به آسیای مرکزی و تکمیل مسیر طرح «جاده ابریشم جدید» به خاک افغانستان و قدرت امنیتی طالبان نیاز دارد. پکن از این طریق افغانستان میتواند کالاهای خود را وارد خاورمیانه کند و در مقابل از ایران نفت و گاز وارد کند. در مقابل امارت اسلامی افغانستان نیز میتواند با کمک چین با بازسازی زیرساختها و احیاء اقتصاد این کشور مبادرت ورزد.
جمهوری خلق چین به دلیل وجود 74 کیلومتر مرز مشترک با افغانستان، این کشور را جبهه نخست برای مقابله با آمریکاییها میدانند. به همین دلیل پکن تصمیم گرفته است برای کاهش نفود آمریکا در این منطقه به طالبان نزدیک شود. همانگونه که چینیها در دهه هشتاد میلادی حضور نظامی شوروی را تهدیدی علیه مرزهای غربی خود میدانستند؛ حضور نظامی آمریکا نیز تهدید علیه امنیت ملی ایشان محسوب میشود. همچنین چینیها امیدوارند تا با حاکم شدن جنبش اسلامی طالبان، فعالیت سایر گروههای بنیادگرا همچون «حزب ترکستان اسلامی» که متشکل از مسلمانان اویغور منطقه سین کیانگ است، محدود و ممنوع شود.
فدراسیون روسیه و شخص ولادمیر پوتین نیز به نظر میرسد نظر مساعدی نسبت به حاکمیت طالبان بر افغانستان دارند. در دوران سیطره کمونیسم و تجاوز نظامی ارتش سرخ به افغانستان، این اسلامگرایان مورد حمایت «اس آی اس» پاکستان و مستشاران امریکایی بودند که شوروی را زمین کرده و زمینه فرار این کشور را فراهم کردند. اکنون پس از گذشت قریب به سه دهه از پایان تجاوز نظامی شوروی، دولتمردان کرملین جنبش اسلامگرا طالبان را خطری برای امنیت خود و آسیای مرکزی نمیدانند. در سال 2015 مذاکرات غیر رسمی میان روسیه و طالبان با دیدار پوتین با ملا اختر محمد منصور برای مبارزه با داعش صورت گرفت که نشان از نگاه ویژه مسکو به این گروه دارد. سرویس اطلاعاتی آمریکا در گمانی زنی مدعی شده بود که کشته شدن سربازان آمریکایی در افغانستان به دلیل وجود انگیزههای مالی از سوی مسکو بوده است. ادعایی که تا امروز به دلیل نبود شواهد کافی رد شده است. در طی فتح تدریجی کابل توسط طالبان، در حالی که بسیاری از کارکنان سفارت خانههای خارجی در حال ترک افغانستان بودند، مسکو با امتناع از این کار اعلان کرد که با قدرت گرفتن طالبان در کابل هیچ خطری سفارت این کشور را تهدید نمیکند.
روسیه نیز به مانند چین مخالف حضور نظامی آمریکا در منطقه ژئواستراتژیک افغانستان بود زیرا این کشور دارای مرز مشترک با ازبکستان، تاجیکستان و ترکمنستان (خارج نزدیک) جمهوریهای شوروی سابق است. دیگر دلیل حمایت روسها از طالبان را میتوان رها شدن ایشان از شر دولت نزدیک به آمریکا در کابل بود. همچنین مسکو امیدوار است تا با استفاده از این گروه بتواند خطر سایر گروههای سلفی رقیب مانند داعش و القاعده را دفع کند و مانع ترانزیت مواد مخدر و اسلحه در مرزهای خود شود. براساس آمارهای جهانی افغانستان محل تولید 90% گیاه تریاک در جهان است که از طریق روسیه وارد کشورهای اروپایی میشود. مسکو امیدوار است با روی کارآمدن طالبان، براساس قوانین اسلامی بار دیگر کشت و تولید تریاک کاملا ممنوع اعلام شود.
بهره سخن
«گورستان امپراتوریها» نامی است که این روزها به همسایه شرقی ما اطلاق میشود. چینیها و روسها اصلا علاقهای به تکرار سناریو شکست خورده حضور نظامی در این منطقه ژئواسترتژیک را ندارند. در مقابل این دو قدرت بزرگ ترجیح میدهند تا با مشروعیت بخشی به طالبان، با توجه به پتانسیلهای فوق العاده افغانستان بر روی بهره برداری اقتصادی در حوزههایی همچون معادن مس، طلا، لیتیوم، آهن، اورانیوم، نفت و ... تمرکز کنند. در چنین شرایطی شایسته است تا جمهوری اسلامی ایران به عنوان همسایه غربی این کشور، ضمن محترم شمردن حقوق و منافع مردم افغانستان، با تعریف پروژههای مشترک اقتصادی با بازیگران تاثیر گذار، به رشد و توسعه همسایه فارس زبان خود کمک کند.